فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای که این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته شد و هنگام درو
گفتمای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید صد پرتو
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
گوشوار زر و لعل ار چه گران گوش دارد
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
آسمان گو مفروش این عظمت کندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پیشینه بینداز و برو
شرح لغت: مزرع سبز فلک: تشبیه صریح، همچنین داس مه نو/شب دزد: آن که شب به دزدی بپردازد.
تفسیر عرفانی:
کشتزار آسمان را دیدم و هلال ماه را آمد و بدین سان زمان کاشته خودم و برداشت آن در ذهنم. مقصود او از این شعر است که آنها میخواهند در راه دوست نهند، فقط به اقبال خود روی آورند، چراکه با توجه به آن، از چیزی نصیب نمیبرند. از این رو باید پاکدلی را پیشه راه خود سازند و در راه عشق به او سختی بکشند و از لطف محبوب غافل نگردند تا به لقای او نایل شوند.
تفسیر غزل:
دوست و شریکی برای خود برگزیدهای که اصلاً نسبت به تو هیج علاقهای ندارد و این دوستی را برای تو غیرممکن مینماید. پس بهتر است این دوستی را ترک گویی تا بیشتر از این ضرر و زیان روحی دامنگیر تو نتوان.