هویت چیزی است که همه اجراکنندگان باید با آن مقابله کنند. هر بار که برای ارائه متنی روی صحنه می ایستیم – ادبی یا موزیکال، یا ترکیبی از این دو – باید درباره شخصیت آن و موضع خود در قبال آن تصمیم بگیریم. چگونه در مورد تجسم آن اقدام کنیم؟ آیا ما هویت مادهای را که جذب کردهایم به خود میگیریم یا آنطور که به هویت خودمان قالبگیری میشود، خود را دوباره پیکربندی میکند؟ وظیفه ما در قبال متن چیست؟ به مخاطب؟ به خودمان؟
کتاب من “آواز و خود” به بررسی و نگرانی در مورد مسائل هویتی می پردازد که در برخی از آثاری که من دوست دارم – مثلاً مسائل جنسیتی- مطرح می شود. آیا قهرمان واقعی رمان «فراوانلیب و لبن» اثر رابرت شومان، زنی نیست که ما در ظاهر می بینیم، بلکه آهنگسازی است که اضطراب و اشتیاق او در هر نقطه چرخه را تحت تأثیر قرار می دهد؟ چه فرقی می کند که این چرخه، مانند قرن نوزدهم، توسط مردی خوانده شود؟ آیا امروز باید آن را بخوانم؟
باز هم جنسیت دیوانه که من در «رودخانه کرلو» خوانده ام چقدر مهم است؟ بریتن از منابع آیینی تئاتر نو ژاپنی برای ایجاد نوعی فاصله گذاری استفاده می کند. انتخاب بین جنسیتی بخشی از این امر است، اما یکی از مواردی که با محو کردن درک ما از جنسیت، تنها تأثیر داستان ریاضتآمیز گفته شده را تقویت میکند: دیوانه همه ما هستیم.
همانطور که من در تحقیق خود در مورد “Chansons Madécasses” راول کشف کردم، مسائل سیاسی نگران کننده نیز می توانند با شخصیت خوانده شده تلاقی داشته باشند. بخش دوم این چرخه قدرتمند، برای صدای سهگانه و ساز، صحنهای از اعتراض قرن هجدهم علیه تلاشهای دیرینه فرانسویها برای استعمار ماداگاسکار است که توسط یک مالاگاسی بیان شده است. «Méfiez-vous des blancs» («مواظب سفیدها باشید») فریاد میزند – اما این فریاد توسط Évariste Parny، مخالف بردهداری و در عین حال بردهدار نوشته شده است.
راول این آهنگ را در بحبوحه جنگ های استعماری فرانسه در شمال آفریقا، تنها چند دهه پس از فتح خونین ماداگاسکار توسط فرانسه در سال 1896، نوشت. برخی از مخاطبان اولیه این قطعه را تحریکی سیاسی می دانستند. چیزی نگران کننده در مورد این کنش های دوگانه بطن گویی، شعر پارنی و موسیقی راول وجود دارد. در پرداختن به ترانه، ما باید در مورد بد ایمانی شاعر به عنوان یک برده داری، در مورد انگیزه های آهنگساز و در مورد انگیزه های خود سؤال کنیم. چه کسی باید این آهنگ را بخواند؟ مالک آن کیست؟
«آواز و خود» بسیار اثری اکتشافی است. مفهوم مقاله را به عنوان یک تلاش، یک آزمایش در نظر می گیرد. اگر نتیجهای بگیرم، این است که راه نزدیک شدن به موسیقی کلاسیک، در دورهای که ارتباط یا موضع ایدئولوژیک آن مدام زیر سؤال میرود، این است که از کجا آمده است، نه دور انداختن آن. پرسشگری در سنت موسیقی کلاسیک ساخته شده است. و تفسیر این موسیقی پیچیده ای که به ارث برده ایم به معنای مذاکره بین مشغله های گذشته و حال است تا بتوانیم بیشتر درباره خودمان کشف کنیم.